قدمش ناگهان شتاب گرفت
طرفش رفت و ظرف آب گرفت


آب را بر روی زمین تاریخت
درهمان لحظه قلب زهرا ریخت


روضه کوتاه نکته سربسته
هجره تاریک هجره دربسته



جگری رفته رقته سم می خورد
پشت در دستها به هم می خورد
 

عرش راناله ای تکان می داد
تشنه ای روی خاک جان می داد
 

زهر بی تاب کرد جانش را
سوخت تا آب کرد جانش را
 

مثل اکبر شده ولی بهتر
ظاهرجسمش از علی بهتر
 

این جوان آن جوان تفاوت داشت
زخم زهر و سنان تفاوت داشت
 

این جوان پیکرش که سالم بود
جگرش نه سرش که سالم بود
 

موقع دفن لااقل سرداشت
بدنش می شد از زمین برداشت
 

به تنش پای نیزه بازنشد
در نهایت عبا نیاز نشد
 

بگذرم؟نگذرم؟نمی دانم
وسط چند روضه حیرانم
 

تابفهمم گریزآخر را
می روم بیت های دیگر را
 

تشنه در آفتاب بنویسم
از زبان رباب بنویسم
 

آدم تشنه تار می بیند
همه جا را بخار می بیند
 

بدتر اینکه غبارهم باشد
یک بیابان،سوار هم باشد
 

تازه حالاحساب کن دورش
چندتا نیزه دار هم باشد
 

در میان هجوم نامردان
خواهری بیقرارهم باشد...

 

شاعر : علی زمانیان


 




برچسب ها : امام جواد  , شهادت  ,