منبع اصلى اعتقاد به اصل امامت  و ایمان به ظهور حضرت مهدى (علیه السلام)

 

پرسش :

اعتبار و جایگاه امامت و رهبرى و ایمان به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از چه منابع اسلامى استفاده شده است؟ و رویدادها و گذشت زمان در تکمیل ابعاد مختلف این اصل چه تأثیرى داشته است؟

پاسخ:

اعتقاد به اصل امامت و رهبرى جامعه از مسائل اساسى اسلام است و در متن تعالیم آن قرار دارد.

بر طبق آیه اى از قرآن کریم، امامت منصبى است که به حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام)پس از آن آزمایش بزرگ ـ ابتلاء به کلمات ـ اعطا شده است طبق روایاتى که متواتر هم هستند، شیعه و سنى هر دو آن ها را نقل کرده اند، این منصب در اهل بیت پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) هم قرار داده شده است و آنان به این موهبت بزرگ الهى اختصاص یافته اند.

بر این اساس مقرر شده است که در هر عصرى، فردى از این خاندان که واجد صلاحیت هاى لازم از جمله علم و عصمت است عهده دار منصب امامت و رهبرى باشد.

چنین شخصى حجت خدا و عِدل قرآن و راهنماى مردم و نگهبان دین و شریعت است، امامت اصلى است که از دوره رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) تا زمان ما برقرار بوده است و از زمان ما تا پایان جهان هم ادامه خواهد داشت و نقطه کمال ظاهرى و شکوفایى کامل آن در دوره ظهور مسرّت بخش حضرت مهدى(علیه السلام) و برپایى حکومت عدل واحد جهانى آن حضرت است که با شکوفایى همه استعدادهاى بشرى و تکامل اندیشه ها و آشکار گشتن برکات زمینى و آسمانى جهان پر از قسط و عدل و خیر و برکت خواهد شد.

برنامه تشکیل امت نوین جهانى که باید منتهى به گسترش عدالت و حاکمیت توحید گردد، از متن تعالیم اسلام استفاده مى شود. قرآن کریم در چند سوره آن را اعلام کرده است و صدها روایت نبوى از جهانى شدن اسلام و حکومت عدل و استقرار امنیّت کامل در روى زمین، پس از ظهور مهدى موعود(علیه السلام) ـ که از دودمان رسالت و فرزندان على و فاطمه(علیهم السلام) و هم نام و هم کنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است ـ خبر داده است.

اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) با اوصاف ذکر شده مطلبى است که در نصوص اولیه اسلامى مطرح شده است. و بر حسب احادیث متواتر، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از این واقعه مبارک خبر داده اند و از امت خود درخواست کرده اند که در انتظار این روز بزرگ باشند.

اگر چه مسأله ظهور از بشارات کلّى مربوط به عالم گیر شدن اسلام و غلبه حق بر باطل، استنباط مى شود; ولى این به آن معنى نیست که مسأله ظهور تنها یک مفهوم استنباطى از مضمون احادیث است. چون متن و عین عبارات نصوص روایى به طور مستقل بر آن دلالت دارند و استناد عمده اهل ایمان به همین نصوص است که با صراحت به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) و علائم آن دلالت دارند.

وقتى که معلوم شد مبناى پیدایش این عقیده، بشارت هاى کلّى و نصوص و متون روایى است مى توان گفت اوضاع و رویدادهاى تاریخى که بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) رخ داد در پیدایش آن نقشى نداشته است.

زیرا مبدأ این اندیشه عصر رسالت است و احادیث مربوط به آن متجاوز از هزار روایت است که در کتاب هاى حدیث و تفسیر و بسیارى از کتاب هاى دیگر نقل شده است و علماى بزرگ اهل سنّت هم درباره آن کتاب هاى مستقلى تألیف کرده اند و کتاب هایى که بیش از دوازده قرن از تألیف آن ها مى گذرد و توسط بزرگ ترین خبرگان و محققان علوم اسلامى نگاشته شده اند با صراحت دلالت دارند که شخص پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)مسأله ظهور مهدى موعود(علیه السلام)را بشارت داده اند و این بشارت ها را صحابه آن حضرت و تابعین صحابه و بعد از آن ها طبقات دیگر از مردم نقل کرده اند.

 


 




برچسب ها : سلوک  ,