قسمت سوم:

برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال‌های اخیرتان دارم:

خاطره نامه به امام درباره شیطان بزرگ آمریکا

1 ــ شما در فروردین ماه سال 91 و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم، برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه 7 موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که “شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به‌صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبورکردن مشکل خواهد بود…” یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم “بالاخره سبکی که الآن داریم که با آمریکا، نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است”».

و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند».(!)

با توجه به قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام(ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع  حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیتنامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (68.01.06) و پیام نوروزی ایشان در (68.01.01) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست.

سخنان دشمن‌شادکن درباره سوریه

2 ــ شهریورماه 1392 و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که با هدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به‌سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از 100 هزار کشته و 8 میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد، بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آنها را پر کردند، شرایط بدی بر مردم حاکم است؛ مردم از یکطرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند».

تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟

ادعای موافقت امام(ره) باحذف شعار مرگ بر آمریکا!

3 ــ دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام‌(ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم، مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی‌صدر» شعار داغ مردم بود که در نمازجمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الآن با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آنها فحش بدهید. «ولاتسبّ الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سبّ نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آنها می‌شوید».

پس‌ از آن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرتعالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم».

این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پربرکت امام عظیم‌الشأن در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به‌امامت خود حضرتعالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده می‌شد.

مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پربرکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج‌گزاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان آمریکا آتش زدن پرچم آمریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و آمریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به‌عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!».

و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه‌تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم».

امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟!

گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام(ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم».

حال که امام(ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریفگران با میراث فکری او چه می‌کردند؟!

و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است کسی که هرچه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند؟!

روایت عجیب شما درخصوص چرایی آغاز جنگ

4 ــ روایت عجیب شما درخصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آنگونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌ و غریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت».

ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به‌قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آنها سخن گفته‌اید و آنها را آغازگر جنگ نامیده‌اید، چه‌کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرتعالی در رأس افراطیون بوده‌اید.

مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم»؟

و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند: «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گزارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به در آییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند».

اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط 3‌ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید الآن باقی‌مانده‌های آنها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟

برنامه‌ریزی برای آلترناتیو ولایت فقیه!

5 ــ مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به‌مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ 7 اسفند 87 هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده وگفته‌اید «ولی فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی فقیه نداشته باشد… تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود».

اینگونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به‌حق از حضرتعالی وجود داشت که بیش از هرکس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال، چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟!

6 ــ نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال 1389 در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آنها هم هست. همه بیایند. حتی آنهایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آنها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الآن آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم، با اصلاحات، با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آنها نکشند که برای ما آمدند. همه به‌عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند».

چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اوپوزیسیون همان نظام تصور کند؟!

بازگوکردن مجدد تئوری شکست‌خورده شورای رهبری خلاف نص صریح قانون اساسی

7 ــ موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در 26 بهمن 93 گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند، چون قانون شوراشدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند». این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست‌خورده شورای رهبری و اصرار بر جاانداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!

دشمنان دیروز انقلاب، امام و رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجانی شدند

حال جای این پرسش از حضرتعالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی برای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ آیا می‌توان در اینگونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟ شما می‌دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می‌کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می‌کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید؟ و باز می‌دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی‌دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند.

8 ــ موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی(ره) دچار تحریف شده و براساس اندیشه‌های بنیانگذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در 10 آبان 94 و در همایش بین‌المللی “قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی” است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی(س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی‌ای که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم».

حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه‌کسانی به‌دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آنها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به‌حدی نزدیک می‌شود که”عبدالحسین هراتی‌فرد” فرد هتاک به امام خمینی(ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند!

آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر 180 درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجانی شده‌اند؟

بمب اتم و جملاتی که موجب شعف رسانه‌های صهیونیستی شد

البته ما قبول داریم اگر این انقلاب با اندیشه امام و رهبری پیش می‌رفت و برود دهها برابر این پیشرفت داشتیم، ولی چرا نمی‌شود؟ چه مانعی وجود دارد؟ به‌اعتقاد ما تردید اصحاب انقلاب مانع است. به‌نظر ما دشمنان و نظام سلطه مانع هستند. به‌نظر ما عناصر نفوذی و ضدانقلاب و فتنه‌گران مانع هستند. به‌نظر ما همان دشمنان دیروز امام(ره) و امروز رهبری که اطراف اصحاب انقلاب و بعضی خواص لانه کرده‌اند مانع تحقق آرمانهای امام و شهدا و رهبری هستند.

9 ــ مع‌الأسف باید گفت خاطرات و اظهارات شگفت‌آور و جنجالی شما، گاه در سطح بین‌المللی نیز برای جمهوری اسلامی ایران هزینه‌زا بوده است، برای مثال چندی پیش در مصاحبه با سایت امید هسته‌ای با طرح جملاتی دشمن‌شادکن مدعی شده‌اید: «در سفر پاکستان می‌خواستم با عبدالقدیرخان دیدار کنم اما به من نشان ندادند. او معتقد بود کشورهای اسلامی باید بمب اتم داشته باشند» و یا در ادامه گفته بودید: «در سال 61 ذهنیت ما این بود که باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم» و نیز از شما در این مصاحبه نقل شده است که «درست است که ما اجازه رفتن به‌طرف سلاح هسته‌ای را نداریم، ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورتی پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند، قدرت ما محفوظ است».

نیاز به یادآوری نیست که اینگونه اظهارات موجب شوق و شعف رسانه‌های صهیونیستی شد، به‌طوری‌که آنها مدعی شدند این سخنان سند تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای است.

در همین راستا روزنامه صهیونیستی هاآرتص نوشت: «رئیس‌جمهور پیشین ایران اعتراف کرد که ایران همواره، به‌طور پنهان‌کارانه‌ای به‌دنبال بمب اتمی بوده است. اکبر هاشمی هدف از برنامه هسته‌ای ایران را بازدارندگی در سایه جنگ طولانی‌مدت با عراق اعلام کرده است».

پایگاه رادیو سراسری رژیم صهیونیستی نیز در گزارشی با عنوان «گزارش‌ها نشان می‌دهد یک رئیس‌جمهور سابق اعتراف کرده ایران به‌دنبال بمب هسته‌ای است» نوشت: «رفسنجانی در مصاحبه‌ای گفت که برنامه هسته‌ای ایران با قصد کسب قابلیت ساخت سلاح هسته‌ای شروع به کار کرده است و گفته که «اوایل که شروع کردیم، در جنگ بودیم و دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن ما بخواهد از سلاح هسته‌ای استفاده کند، داشته باشیم».

همچنین روزنامه صهیونیستی «تایمز اسرائیل» نیز با انتخاب این تیتر که «یکی از سران پیشین ایران اعتراف کرده ایران به‌دنبال سلاح هسته‌ای بوده» نوشت: «براساس گزارش‌های رسیده، آنها، این برنامه را در حین جنگ با عراق برای ایجاد بازدارندگی شروع کردند».

چندپاره‌کردن فضای آرام کشور و تهدید دوباره نظام اسلامی به بحران آتی

10ـ کنار تمام اظهارات فوق، شاید گفتگوی اخیر شما با روزنامه معلوم‌الحال آرمان و چندپاره کردن فضای آرام کشور و تهدید دوباره نظام اسلامی به بحران آتی، قدم دیگری در اجرای پازلی باشد که نشان می‌دهد هاشمی رفسنجانی در حال تکمیل آن است.

جنابعالی در این گفتگو با اشاره به اعتماد مردم به نظام اسلامی (که معلوم نیست منظور از این مردم چه‌کسانی هستند) و با پیش کشیدن رضایت مردم از نتیجه انتخابات و ربط آن به فضای امن کشور می‌گویید: «دلیل عمده این امنیت را باید در علاقه مردم به وطن و انقلابشان دید. چون اگر مردم علاقه‌مند نبودند، پنجره‌های زیادی برای حضور دشمن وجود داشت و دارد، علاقه مردم فضا را از نفوذ دشمنان تا حدود زیادی حفظ می‌کند. یکی از عوامل رضایت مردم این است که احساس می‌کنند سرنوشتشان دست خودشان است. معنایش همان است که انتخابات پرشور و حضور هرچه بیشتر مردم، نشان علاقه و امید مردم به کشورشان است و این مسئله خیلی‌ها را مأیوس می‌کند.» حال آنکه در یکی از دیدارهای خود و جمعی از فعالان سیاسی به ما گفتید: «فرق من با رهبری در آن است که ایشان می‌خواهند مشارکت حداکثری باشد اما من می‌گویم اگر دموکراسی را قبول داریم نمی‌توان بدون دموکراسی مدیریت شده کار کنیم!» و اینقدر این موضع شما بین سیاسیون مشهور بود که جنابتان به انتخابات کنترل شده شهرت داشتید و ما نمی‌دانیم که چرخش مواضع شما را باید چگونه تحلیل کنیم؟!

شما در این مصاحبه همچنین پا را فراتر گذاشته و رسماً و علناً پروژه دوپاره سازی جامعه در آستانه انتخابات را کلید می‌زنید و با دسته‌بندی مردم به “این‌طرفی‌ها” (طرفداران دولت و نیروهای فرهیخته و جوانان و تحصیلکرده‌ها که مرجع شده‌اند!) و “آن‌طرفی‌ها” (که نیاز به حاکم‌شدن عقلانیت دارند! و فضای امن را ناامن می‌کنند!) می‌گویید: «آنچه که ما هم می‌فهمیم و گزارش‌هایی هم که به ما می‌دهند، این است که امید مردم در این انتخابات بیشتر از انتخابات 2، 3 دوره گذشته است؛ علتش هم این است که در انتخابات قبلی که حضور پیدا کردند، نتیجه گرفتند و باید این را دلیل خوبی بگیریم. به‌علاوه خیال مردم جمع است، چون “طرفداران دولت” و “طرفداران نیروهای فرهیخته” می‌دانند که در “این‌طرف” اشکالی وجود ندارد و “دیگران” هم نمی‌خواهند در این بخش بیایند. البته آنها هم نمی‌خواهند این کار بشود لذا در “طرف دیگر”، “محدودیت‌هایی” وجود دارد. امیدوارم در “آن‌طرف” هم “عقلانیتی” حاکم شود که فضای خوب و امن حاضر را به‌جهت خیالات واهی “ناامن” نکنند و “بگذارند هرچه مردم می‌خواهند اتفاق بیفتد” چون اگر این اتفاق بیفتد، “امنیت” ما پایدار می‌شود».

یعنی اگر مردم موردنظر شما که در نامه بدون سلام در سال 88 به آنها اشاره کردید، این بار هم از عملکرد شورای نگهبان و یا از نتیجه انتخابات احساس رضایت نکنند، بحران نه‌تنها در سطح داخل بلکه به سطح منطقه‌ کشیده می‌شود و این بار تکفیری‌ها و داعشی‌ها وارد کشور می‌شوند و شما از الآن در حال هشدار به تمامی نهادها هستید، حال‌آنکه باید از جنابعالی سؤال کنیم اگر این بار هم اطلاع شما از آتش بحران آینده درست از آب دربیاید، مردم و مسئولان نظام از خود نمی‌پرسند هاشمی رفسنجانی چه ارتباطی با تکفیری‌ها و داعشی‌های مورد حمایت عربستان، آمریکا، ترکیه و اسراییل دارد؟ و اساساً با خوشبینی به حرفهای شما نگاه کنیم چرا چنین در جامعه التهاب ایجاد می‌کنید؟ چرا می‌خواهید ناامنی مسئله و دغدغه شود؟!

سیاست تردیدافکنی و پاسخ مردم در حماسه نهم دی

آقای هاشمی!

آنچه ذکر شد، گوشه‌ای از تطور جنابعالی در دهه 70، 80 و نیم‌دهه 90 بود، تطوری که می‌توان از آن به‌عنوان تغییرات نگرشی هاشمی رفسنجانی در گذر تاریخ، یاد کرد حال‌آنکه شما ادعا دارید “من تغییر نکردم”.

به نظر می‌رسد جنابعالی، “سیاست تردید” را یکبار در دوران جنگ عملیاتی کردید و به‌واسطه اعتمادی که فرماندهان جنگ به شما داشتند، ماجرای قبول قطعنامه را کلید زدید، بعد از دوم خرداد و در میانه دهه 70 توانستید آنهایی را که معتقد به فرستادن اندیشه امام به موزه‌های تاریخ بودند و حتی دشمنی آشکار با شما داشتند به‌گونه‌ای تحمل و جذب کنید تا در دهه 80 بتوانید به‌کمک آنها، سیاست تردید نسبت به سلامت انتخابات را در سال 88 کلید بزنید تا جایی که تردید در برخی قشر نخبه کشور تأثیراتی داشت و همین تردیدها باعث شد تا نخبگان در حوادث 88 و فتنه بعد از انتخابات، نمره قبولی کسب نکنند لکن مردم در نهم دی سال 88 نشان دادند هنوز همان مستضعفینی هستند که با امام خمینی(ره) بر سر آرمان‌های این انقلاب بیعت ناگسستنی داشته و دارند.

در حوادث سال 88، به‌غیراز فتنه‌گری دشمنان و فریب‌خوردگان داخلی، دشمنان خارجی و شناسنامه‌دار انقلاب نیز وارد میدان شدند و عملاً دشمن داخلی و خارجی بر یکدیگر منطبق شدند.

هاشمی بازیگر بزک‌کردن آمریکا

در انتخابات جدید و به‌واسطه مسئله هسته‌ای، همگان معترف‌اند مدعیان قانونمداری در سال 88، باز هم نیاز به کمک و حمایت طرف خارجی دارند و طرف غربی نیز به‌خوبی می‌داند ضرباتی که در سال‌های اخیر و به‌خصوص در منطقه از محور مقاومت دیده است، متأثر از تدبیرهای ولی فقیه زمان است، لذا باید برای موفقیت و رسیدن به اهداف آتی، با جایگاه و شخص رهبری وارد جنگ شود، رقابتی که نیاز دارد به‌واسطه سرپل‌های ایجاد شده در داخل، عملیاتی شود.

بعید است شما ندانید که نفوذ آمریکایی و بزک کردن چهره آمریکا در این سطح با چه هدفی است. آنها در راهبرد خود باید سیاست تردید و اعتماد به آمریکا، از قشر نخبه را وارد فضای مردمی و کوچه و بازار کنند و برای این مسئله، نیاز دارند تا انتخابات خبرگان رقابتی جلوه کند تا با استفاده از تاکتیک تحریم هراسی، به مردم بگویند مشکل اصلی در مدیریت کلان کشور است لذا باید برای رهبری تصمیم‌گیری شود و رقابت اصلی در مجلس خبرگان است، اینجاست که بحث شورای رهبری، بحث نظارت بر رهبری، بحث دوقطبی کردن فضای جامعه نزدیک انتخابات خبرگان، علامت سؤال‌ و نگرانی‌های جدی در ذهن دلسوزان ایجاد می‌کند و نمی‌خواهند هاشمی رفسنجانی بازیگر یا یکی از بازیگران این صحنه شود.

هنوز فرصت باقی است؛ نامه امام به منتظری را مطالعه کنید

آقای هاشمی!

هنوز فرصت باقی است. به‌پاس خدمات و مجاهداتی که داشته‌اید خواهش می‌کنم بروید و پیام‌های تاریخی حضرت امام خمینی(ره) در رابطه با آقای منتظری را مطالعه کنید، خصوصاً پیام به اولین خبرگان رهبری و پیام سال 65 به آقای منتظری و پیام به ملت ایران ابتدای سال 68 و پیام عزل آقای منتظری از قائم‌مقامی رهبری در 68.01.06 که سراسر درس و عبرت است، گویی برای امروز صادر شده است.

مستندسازی برای دشمن

جناب هاشمی!

شما که مرتباً دم از عقلانیت و دوری از ایجاد هزینه با اظهارات غیرلازم می‌زنید، چطور به خود اجازه دادید که با طرح چنین جملات نسنجیده‌ای برای دشمن مستندسازی کنید؟ هیچ بعید نیست که دشمنان قسم‌خورده این ملت چند صباح دیگر نظام اسلامی را با استناد به همین جملات شما به چالشی جدید وارد کنند؛ در آن صورت چه‌جوابی برای ملت ایران، تاریخ، آیندگان و از همه مهمتر در پیشگاه خداوند متعال خواهید داشت.

امت حزب‌الله و مردم انقلابی ایران از بازگشت شما به قطار انقلاب خشنود می‌شوند

جناب هاشمی!

آنچه تقدیم شد اشاراتی به مواضع و عملکرد شما بود و قطعاً همه ممکن است اشتباه کنند و متوجه شوند و جبران کنند و این اشکال ندارد‌. ولی آنچه مورد مذمت است، این است که فرد یا افرادی در شأن و منزلت شما مواضع یا عملکردی داشته باشند که، نقطه‌ای نبوده بلکه دائماً تکرار شود و از حالت نقطه به خط تبدیل شود و بر آن اصرار ورزد، لذا از باب توصیه به حق از شما می‌خواهم به‌خاطر خدا با خدای خود خلوت کنید. به اهل بیت معصومین(ع) توسل جویید و مواضع خود را با امام(ره) عزیز و رهبر معظم انقلاب که هر دو نائب حضرت ولی‌عصر(عج) هستند و شما از متصل شدن این انقلاب به نهضت جهانی ایشان سخن گفتید، مرور و مطابقت نمایید و با شهامت آنچه مغایر مبانی انقلاب و این دو بزرگوار در فکر و عمل شماست در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی و حضرات معصومین(ع) توبه کنید و در پیشگاه ملت ایران مواضع خود را اصلاح کنید و به قطار این انقلاب برگردید. والله امت حزب‌الله و مردم انقلابی ایران از این بازگشت خشنود می‌شوند، روح امام راحل خشنود می‌شود، قلب رهبری شاد می‌گردد، دشمنان، نظام سلطه و ایادی داخلی و خارجی‌شان ناکام مانده و ضربه اساسی را می‌خورند و خط نظام سلطه، نفوذ، فتنه و انحراف در داخل کور می‌شود و قطار انقلاب به‌سمت آرمانهای بلندش با سرعت بیشتر به حرکت در خواهد آمد. ولی اگر چنین نکنید، خدای ناکرده آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان به وجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هرگونه توقعی بی‌معناست. ان‌شاءالله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله‌گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان «ظلم بزرگی» که به امام(ره) و شهدا و رهبری و ملت ایران بر اثر فتنه سال 88 و بعد از آن شد تا اندازه‌ای جبران کنید.

به‌قول خودتان: سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گرفتن به پیل

خدایا، به ما توفیق ده که یک لحظه از مسیر امام(ره) و رهبری و شهدا جدا نشویم.
خدایا، به ما توفیق ده که یک لحظه از مردم مظلوم و محروم و مستضعف جدا نشویم.
خدایا، ما را از شرّ ظواهر دنیا و قدرت طلبی و اشرافیت و تکبّر نجات ده.
خدایا، ما را از شرّ ظواهر پرزرق و برق دنیا و قدرتهای جهانی نجات ده.
خدایا، ما را از شرّ خنّاسان و دجّالها و شیاطین و نفس امّاره و شبکه نفوذ نجات ده.
خدایا، ما را از شرّ اطرافیان ناباب و خودخواه که حاضرند برای تأمین منافع خود ملّتی را به آتش بکشند نجات ده.

خدایا، مپسند که اصحاب امام(ره) به ملت ایران، به شهدا، به رهبری و به اسلام عزیز خیانت کنند.
خدایا، شک و تردید نسبت به مکتب نورانی امام(ره) و رهبری و شهدا را از ما دور کن.

خدایا، دنیا و آخرت ما را در مسیر محمّد(ص) و آل محمّد(ص) قرار ده و یک لحظه ما را به خود وا مگذار.

خدایا، به امام(ره) و شهدا و رهبری و در رأس آن حضرت بقیة الله الاعظم(عج) را از ما راضی و خشنود گردان.

والسّلام علی من اتّبع الهدی

فرزند کوچک امام خمینی(س)
سرباز رهبر
خادم ملت
حسین فدائی
به‌مناسبت سالگرد بزرگداشت یوم الله نهم دی
دی 1394