اى گل زیبا همه عالم ز تو زیباستى***سرو رعنائى ز تو هر سرو قد رعناستى
گویم اى صاحب کرم هستى به ما صاحب نعم***از خدا باشد عطا از تو به ما پیداستى
فرض باشد زین سبب حمد وثنا بى حد و مرّ***از خدا و حضرتت بر پیرو هم بُرناستى
حمد حق پس در کَما اَثْنَیتَ نَفسَک بس بود***هم در آن اوصاف و اسمائش که بس حسناستى
هان سرایم در ثنایت همچو بلبل بر گلى***نغمه خوانى دارد او هرکه به بستانهاستى
قطره اى من نیستم امّا زیُمن مهر تو***طبع من اکنون به مدحت بحرِ گوهر زاستى
فیض بخشى دم بدم اى جان من برعالمى ***تو بحق قائم ، ولى عالم ز تو برپاستى
تو سلیمان جهانى ما همه مور توایم***ازسلیمان پروریدن مور خود برجاستى
مظهر اللّه نورى نوربخشى در جهان***هر ولى مشکوة بینم از تواش مقباستى
آفتاب عالمى تابش ز تو در هر کجا است***هر حلاوت در کمال هر دلى از تابشت پیداستى
جمله عالم جسم و اى جانا تو جان عالمى***جسم را از روح ظاهر رفت و آمد هاستى
کیمیا مس را طلا سازد تو باشى بِه از او***خاک تیره از نگاهت گنج و گوهرهاستى
ابربینم ازتوبارد چشمه را زایش زتواست***تابش مهر از تو هر بستان زتو آراستى
تو ولى اللّه باشى زآن پناه عالمى***بر تو داریم التجا بین فتنه ها برپاستى
قائم بالحق توئى هرگه زحق قائم شدى***ظلم رفتى ازجهان وعدل و حق برپاستى
اى شها بین ظلم و عدوانها چها برماکنند***در پناهت آر ما را قادر و داناستى
گرچه ما بیچارگان شرمنده ایم از حال خود***لیک هم شاها توئى صاحب کرم از راستى
ما همه عالم گنه کاران گرفتار غمیم***یک لب آرى بر شفاعت غم زما برخاستى
با همه شرمندگى رو بر کجا آریم ما***بر همه ما حضرتت تو ملجاء و مأواستى
چشم گریان قلب سوزان آه سرد ما ببین ***در همه بنگر عزا بر حضرت زهراستى
درنظر آریم هرگه آتش اندر درگهى***جبرئیلش بود خادم ، هم ملائک هاستى
یا نظر آریم از آن پهلو که در آمد براو***خسته پیغمبر از آن در جنة المأواستى
یا نظر آریم بر محسن قتیل اهل بیت***در تقاص اول خدا خواهد بر او خون خواستى
یا نظر آریم از زهرا که کرد او ناله ها ***نزد آن کافر که اندر ظلم بى پرواستى
جمله نالان آمده باشور و شَین اى مرتجا***هست امید از تو که چشم مرحمت برماستى
حرمت بانوى جنّت جدّتان روح نبى***این شفاعت بر شما بهتر شفاعتهاستى
یک نظر فرما به ایمانى مدیح درگهت***مدح او برگ گل از بلبل به بستانهاستى
برچسب ها : سلوک ,