فیلم به موضوع دفاع مقدس و علی الخصوص با محوریت مادران شهدا می پردازد و انتظار مادری را نشان می دهد که پسرش را به جنگ و عملیات والفجر مقدماتی فرستاده و منتظر بازگشت فرزندش است.


فیلم شیار 143 را نرگس آبیار نوشته و کارگردانی کرده است. فیلمساز جوانی که دومین تجربه بلند سینمایی خود را بعد از فیلم "اشیا از آنچه که در آینه می بینید به شما نزدیک تر است" آزموده و با سابقه سال ها نویسندگی در زمینه کتاب های دفاع مقدس فیلم نامه ای را به نگارش در آورده که که در ادامه به آن می پردازیم.


به گفته خود آبیار شکل گیری طرح این اثر برداشتی آزاد از رمان های " اختر و روزهای تلواسه" و "روز سوم" است که به قلم کارگردان می باشد و با توجه به بیست کتابی که در زمینه دفاع مقدس نگاشته است هماهنگی و انس او با فضای جنگ و جبهه را نشان می دهد.


به گفته ی آبیار ایده های فیلم برگرفته از ویژگی ها و حالات و رفتار های مادران شهدا بود. به همین دلیل هم بسیاری از مادران بزرگوار شهدا بر این اشاره کردند که فیلم شیار 143 گویی زندگی مارا روایت کرده است.


مادران رزمندگان همیشه در نوعی برزخ به سر می برند و حالتی میان خوف و رجا دارند و این شرایطی است که سال ها با آن دست و پنجه نرم می کنند. و به خوبی می توان این حالت را در فیلم مشاهده کرد.


محوریت فیلم شیار 143 بر انتظار قرار دارد. انتظار مادری که 15 سال رادیویی ترانزیستوری به کمر خود می بندد به امید شنیدن نام فرزند خود از رادیو عراق، انتظاری که اورا به هرجا می کشاند به دنبال اسرا و آزادگان و سراغ پسر خود را گرفتن، قاب عکس فرزند در دست و از آزادگان پرسیدن که آیا پسر من را می شناسی و ..


مادری که به خاطر انتظار کشیدن و چشم به راهی فرزند، خودش هم با این انتظار بزرگ تر و با شکوه تر می شود.




فیلم شیار 143 داستان مادری است (الفت) که با سختی دو فرزند خود را بزرگ می کند. (یونس و فردوس)


یونس دانشجوی سال اول دانشگاه و در  کارخانه و معدن مس کرمان مشغول است. 


الفت با کار در خانه و قالی بافی و رنگرزی مخارج خانه را تامین می کند.مادر الفت نیز در خانه آنها زندگی میکند و این خود به پایبند بودن به سنت ها در این فیلم اشاره دارد.


یک روز صبح الفت با یادداشتی در کفش خود رو برو می شود که در آن پسر جوانش گفته است که من و سه نفر از دوستانم به جنگ رفته ایم. تکلیف سه نفر از این چهار نفر بعد از عملیات والفجر مقدماتی مشخص می شود اما تکلیف یونس نه! و مادر چشم انتظار است...


الفت از زمانی که می فهمد رادیو عراق اسم اسرا را اعلام می کند یک رادیو ترانزیستوری که یادگار یونس‌اش است را بر کمر می بندد و همیشه آن را با خود دارد. این غم فراق آهسته آهسته او را پیر و شکسته می کند. همه روستا با او همدردی می کنند.


دختر خواهرش که از کودکی با یونس بزرگ شده بود و اورا عروس خود می دانست حالا بعد چهار سال که از یونس خبری نشده می خواهد عروسی کند. فردوس، دخترش هم عروس می شود اما خبری از یونس نمی شود.


تا یک روز که برادر یک آزاده تماس می گیردکه برادرم با یونس میر جلیلی در یک اردوگاه اسیر بوده.. این خبر الفت را دگرگون می کند، خانه اش را چراغانی می کند، سور می دهد و برای شنیدن خبری از فرزندش یعقوب وار به سوی  آزاده ای که خبری از یونس اش داشت می رود و بعد از گذشت مقداری از راه متوجه می شود که پا برهنه است .. و دست آخر می فهمد که آزاده مورد نظر یوسف میر رحیمی بوده نه میر جلیلی.


او همچنان امیدوار به آمدن اوست اما حالا ساکت تر و گوشه گیر تر شده است تا بالاخره روزی خبر می رسد که پسر گمنامت با تابوتی بازگشته است..


از جمله نقاط قوت فیلم می توان به بازی خوب مریلا زارعی(بازیگر نقش الفت) اشاره کرد که توانست گوشه ای از غم های یک مادر شهید و غصه های یک خانواده منتظر را به پرده بکشد. او خوب نشان داد که چگونه غم انتظار انسان را پیر می کند.  یکی دیگر از نقاط قوت فیلم انتخاب لوکیشن آن است که از فضا های داخل آپارتمانی و شهری و شهرک سینمایی فاصله گرفته و به دل یک روستا در کرمان رفته و یک خانه و زندگی را نشان می دهد که سراسر ایرانی است و وابستگی غربی ندارد.


این بار در این فیلم لهجه یک استان و قومیت به تمسخر گرفته نمی شود، آدم های شهرستانی مورد تحقیر قرار نمی گیرند. دوربین آمده سراغ شهدای کارگری و روابط انسانی و عاطفی در روستا ها را به تصویر کشیده. 


در جایی از فیلم خبرنگار از مسئول گروه تفحص سوال می کند که چرا این استخوان ها را بعد بیست سال از زیر خاک در می آورید و می برید به شهر ها و غم نزدیکانشان را زنده می کنید؟! سوالی که خیلی ها همین روز ها می پرسند و کارگردان به زیبایی و در لفافه در صحنه پایانی با آرامشی که مادر بعد از سال ها انتظار کشیدن برای رسیدن به فرزندش به دست آورده آن را پاسخ می دهد.


دار قالی و قالی بافی الفت در واقع ضربان فیلم شده و صدای بافتن و شانه کشیدن به قالی شده آهنگ آن.


و اما در کنار نقاط قوتی که فیلم دارد می توان نقاط ضعفی هم دید به عنوان مثال اسم فیلم شیار 143 است اما به من مخاطب گفته نمی شود که چرا شیار 143 چرا مثلا شیار 241 نه؟! ثانیا آن جا که یونس در آن پیدا می شود اصلا اسمش شیار نیست بلکه کانال نام است!


در پایان تماشاگر بعد از تماشای فیلم به لحاظ روحی ویران نمی شود،‌تحقیر نمی شود، بلکه او اشک می ریزد و سبک می شود و این دقیقا نقطه تمایز شیار 143 با فیلم هایی است که یکسره سیاه و تاریک است.


فرش، مادر، وطن سه نمادی است که آبیار به خوبی برای گفتن حرف هایش به کار برده است.


می بایست تبریک گفت به نرگس آبیار که با این فیلم، تحسین خانواده های معزز شهدا را برانگیخته و گامی مهم در شناسایی این بخش از جامعه برای مردم برداشته است.

 

 

«خبرگزاری دانشجو»،‌علی پاشایی;




برچسب ها : شیار143  , نرگس ابیار  ,